کلمه "عدم" را به جای پیشوند به کار نبریم

ساخت وبلاگ

 

ناآگاهی از نحوه استفاده درست از داشته‌های زبان فارسی، با اوج گیری رسانه‌های همگانی و مردم‌گیر شدن ابزارهای ارتباطی طی دهه گذشته که افزون‌کننده هرج و مرج و بی‌سامانی‌ست، نمایان‌گر هرچه بیشتر نقصان و ضعف و ناکارآمدی نظام آموزشی و دانشگاهی کشور در آموزش بی‌عیب زبان فارسی به تحصیل‌کردگان بوده است. فی‌المثل می‌بینیم و می‌خوانیم که کسانی در روزنامه‌ای به عنوان نویسنده و خبرنگار و امثالهم مشغول به کارند؛ اما از به کار بستن صحیح و شایسته کلمه‌ها و عبارت‌ها و جمله‌ها عاجز مانده‌اند و هرگز از جهل خود بیرون نمی‌آیند و اشتباهشان را تکرار می‌کنند و مدام مرتکب خطای تکراری می‌شوند؛ این مساله به شدت تکثیر شده است و جامعه‌ای به وجود آمده از کم‌دانان، درباره درست نویسی زبان فارسی. مرتفع نشدن این مشکل نیز، پس از رد شدن از صافی آموزش، بستگی بسیاری با مطالعه‌گر نبودن تمامی اقشار جامعه، حتی نویسندگان و خبرنگاران دارد. چه آنکه مطالعه خود می‌تواند رافع این دشواری باشد.

علیرغم شمار بسیار غلط‌های مصطلح و به کار بردن جمع‌های عربی و نامناسب با زبان فارسی (همچون اصرار به جمع بستن قبض به صورت قبوض و دوری کردن از جمع بستنش به صورت قبض‌ها) و اصرار به تلفظ صیغه‌های عربی کلمه‌ها (عَدل=عَدالت در تضاد با عِدالت که تلفظ رایج به زبان فارسی است) و به کار بردن عبارت‌های مغلق و نامفهوم برای مردمان، یکی از بدقواره‌ترین و بی‌معنی‌ترین ساختارهایی که در سالیان گذشته بین سخن‌گویان و نویسندگان اخبار و خبرنگاران و مجریان تلویزیونی شیوع پیدا کرده، استفاده از کلمه "عدم" در نقش پیشوند است. این کلمه در لغت‌نامه‌ها به معنی وجود نداشتن، در مقابل وجود و حضور داشتن، و دارا نبودن و نداشتن و فقدان معنی شده است. این کلمه در عبارت‌هایی اندک  مانند "اصل عدم قطعیت" به خوبی معنی خود را می‌رساند. در این عبارت عدم را "نبود" معنی می‌کنیم و عبارت اصل نبود قطعیت به درستی رساننده معنا خواهد بود. و از آنجایی که استفاده از مترادف‌ها هرگز منافاتی با ساختار جمله‌ها و عبارت‌ها ندارد، هیچ ایرادی نمی‌توان به عبارت "اصل عدم قطعیت" گرفت.

حال با توجه به معنی کلمه "عدم"، عبارت "عدم رانندگی بین خطوط" را معنی کنید. بنده سه معنی مختلف برایش متصور شده‌ام. 1- نبود رانندگی بین خط‌ها. 2- نابودی بین خط‌ها به هنگام رانندگی. 3- فقدان رانندگی بین خط‌ها. این فاجعه در گفتار و نوشتار فارسی که استفاده بسیاری هم نزد هموندان ارگان راهنمایی و رانندگی دارد، نمونه‌ای از خروارها استفاده نادرست و بی‌معنی از کلمه "عدم" به عنوان پیشوند است که رساننده هیچ معنایی نیست. حال منظور سازنده عبارت چه بوده است؟ آن کم‌دان می‌خواسته بگوید: رانندگی نکردن میان خطوط. جالب است اگر از مردم عادی بپرسید که عدم رانندگی بین خطوط یعنی چه، پاسخ خواهند داد، یعنی رانندگی نکردن بین خطوط! در واقع نادانی درباره ساختار زبان فارسی برای منفی کردن افعال، که از قضا پیوند عمیقی با فعل ستاره‌دار "کردن" دارد، و بی‌اطلاعی از پیشوندهای "نا" یا "بی"، و تظاهر و اصرار ابلهانه به وجود ادبیات اداری، دست‌آویز چنین نمودی از بی‌سوادی شده است. درباره منفی کردن فعل "کردن" و پرهیز مقامات و روسای ارگان‌ها و خبرنگاران از این فعل نیز می‌توان متنی مبسوط و سوا نوشت. به مثال‌های استفاده شده از کلمه "عدم" که به غلط در نقش پیشوند استفاده می‌شود و قیاس آن با صورت صحیح یا پیشنهادی‌اش توجه کنید.

 

عدم حضور فلان مسئول در همایش = حضور نداشتن فلان مسئول+ غیاب فلان‌کس

عدم توجه به نکات ایمنی= توجه نکردن به نکات ایمنی+بی‌توجهی به نکات...

عدم کسب موفقیت= ناکامی در موفقیت+به دست نیامدن موفقیت+ موفق نشدن

عدم برخورداری از تسهیلات ویژه= برخوردار نبودن از تسهیلات ویژه

عدم تامین بودجه لازم= تامین نشدن بودجه لازم

عدم همکاری= همکاری نکردن

عدم توافق= حاصل نشدن توافق+توافق نکردن+ناسازگاری رای

به خاطر عدم نتیجه گیری مربی اخراج شد= به خاطر نتیجه گیری نکردن مربی اخراج شد+ به علت ناکامی در نتیجه گیری مربی...

عدم مشاهده چربی در بدن= مشاهده نشدن چربی در بدن+مشاهده نکردن چربی...+ندیدن چربی در بدن

عدم سوء پیشینه= سوء پیشینه نداشتن+ خوش‌پیشگی

عدم دقت= بی‌دقتی+ دقت نداشتن+دقت نکردن

عدم تساوی= نابرابری

عدم وجود امکانات= نبود امکانات+نداشتن امکانات. (این عبارت هم در حد و اندازه عدم رانندگی بین خطوط مسخره و بی‌معنی ست. کافی‌ست آن را معنی کنید. - نبود وجود امکانات! – فقدان وجود امکانات! – نیستی وجود امکانات! پشت سر هم آمدن دو کلمه که در معنی متضادند، در قواعد زبان فارسی نمی‌گنجد)

 

در انتها بایستی اشاره کرد که به دو دلیل واضح، استفاده از این ساخت به عنوان پیشوند در هر جمله و عبارتی، غلط است.

1- این ساخت‌ها از زبان عربی می‌آید و به دلیل آنکه در این زبان پیشوند و پسوند وجود ندارد و فقط از طریق ترکیب کلمه‌ها عبارت‌های جدید ساخته می‌شود، نمی‌توان از همان ساخت در زبان فارسی (یا هر زبان دیگری) بهره برد. نمونه: صحه یعنی تندرستی. منفی در عربی: «عدم صحه». معادل درست فارسی: ناتندرستی.

2- زبان‌دانان و زبان‌شناسان همواره کثرت استفاده از کلمه‌ای را در معنای مشخص، معیار می‌دانند. از این رو کاربرد کلمه‌ای که بیشتر در معنی نیستی و خصوصا عالم نیستی (در فلسفه) به کار برده شده است، برای منفی کردن عبارت یا جمله، غلط است. نمونه از اشعار فارسی:

برده از آن سوی عدم رخت و تخت 
مانده از این سوی جهان خان ومان .

خاقانی .

اول کاین عشق پرستی نبود
در عدم آوازه ٔ هستی نبود.

عطار.

شرف مرد به جود است و کرامت نه سجود
هر که این هر دو ندارد عدمش به ز وجود.

سعدی .

 

نمونه از تاریخ بیهقی:

وجودش همیشه باد و عدم او هیچ گوش مشنواد. (چ ادیب ص 333)

 

از شعرهایم!...
ما را در سایت از شعرهایم! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : falakhanedoran بازدید : 85 تاريخ : شنبه 27 بهمن 1397 ساعت: 13:51