از
باران گیلان by کیهان خانجانیMy rating: 3 of 5 starsبا اینکه گردآورنده در پشت جلد
کتاب گفته است داستانهای
نویسندگانی با سبکهای گوناگون که هر یک به سیاق خود مینویسد، اما من شاهد این گوناگونی نبودم. نه در سبک، نه در قلم و نه در ساختار. از قضا، شباهتهایی نیز در ساختار اغلب داستانها میشد یافت که ناشی از آموزش در یک کلاس است. مثلا، حضور زبان گیلکی فقط در یک داستان پررنگ بود. زبان گیلکی صرفا نمایندۀ یک زبان نیست، بلکه شیوۀ متفاوتی از زیستن نیز هست که خاص گیلکهاست. چنین عناصری در داستانهای این کتاب حضور نداشتند تا آن گوناگونی را شاهد باشیم.نکتهای که میشد از این
مجموعه دریافت، و البته در کل ادبیات داستانی معاصر ایران هویداست، داستانهای آپارتمانی، یا اگر بتوان گفت، خانگی یا خانوادگی است. روایتهایی که از دل خانه و زندگی عادی بیرون میآید. بهنظرم، به قدر کافی از این دست داستانها را در رمان و داستان
کوتاهمان خواندهایم؛ بس است.اغلب داستانهای این مجموعه، به جز دوتا، اگر اشتباه نکنم، همگی داستانهایی بودند که محل وقوع آنها در خانه یا آپارتمان بود. این روحیه یکجا نشستن و داستان نوشتن، اساساً از نظر من به ادبیات ما ضربه زده است. هیچ ماجراجوییای در آنها رخ نمیدهد. منظورم از ماجراجویی بیش از آنکه Adventure، به معنای سبکیاش باشد، ذهن پرتکاپو و تجربۀ زیستۀ متفاوت است. وگرنه تجربه آپارتمان نشینی و مصائبش را، من هم دارم.چنین خصیصهای را فقط در داستان «برادران کلوان» دیدم. در این داستان جنگل بود و رود بود و پل بود و عوارض طبیعی شهر نویسنده، فومن. بهشخصه بسیار به دنبال چنین روایتهایی در داستانهای خودمان میگردم، که هرچه بیشتر میگردم، کمتر پیدا میکنم. اتفاقاً پیش از خواندن از شعرهایم!...
ادامه مطلبما را در سایت از شعرهایم! دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : falakhanedoran بازدید : 38 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1402 ساعت: 6:24