سکوتِ آب
میتواند خشکی باشد و فریادِ عطش؛
سکوتِ گندم
میتواند گرسنگی باشد و غریوِ پیروزمندِ قحط؛
همچنان که سکوتِ آفتاب
ظلمات است ــ
اما سکوتِ آدمی فقدانِ جهان و خداست:
غریو را
تصویر کن! (1)
متن آهنگ "هیچکس"، دستاشو مشت کرده، که در واکنش به جریانات آبان 98 در ایران خوانده شد. آهنگ را اینجا گوش کنید. چگونه میتوان از امنیت سخن گفت؟ آخ که...
هراسِ من ــ باری ــ همه از مردن در سرزمینیست
که مزدِ گورکن
از بهای آزادیِ آدمی
افزون باشد. (2)
دستاشو مشت کرده دستاشو مشت کرده
همهی داروندارو بردن یه کویر مونده فقط و لب تشنه
همهی آرزوهاشو کشتن ولی جنازهای تحویل نگرفته
حتی بدون تحریما هم خوشبختی اصلا لمس نمیشه
انگار وطنش مستعمرهاس پشیزی واسه ملت خرج نمیشه
صبحوشب سگدو میزنه آخر ماه باید قرض بگیره
تو خیابون واستاده که یه جوری حقشو پس بگیره
اینا شهروند نمیخوان برده میخوان
از تو سلول صدا ضجه میاد و
میخواد چند دهه قتل و غارت تموم شه
چندین ساله اشکش رو درآوردن و
دیگه اشکی واسه گاز اشکآور نمونده
تبعیض داره بیداد میکنه و
میگن تو حق مردم اجحافی نی
همه رانتی تو داشتن تخصص اصراری نی
همهی کشور رو قفس کشیدن و
میگن اینجا هیشکی زندانی نی
همه رو لخت کردن و میگن این پوشش چرا اسلامی نی
داد میزنه کی این جنایتو از یاد میبره
داره جون به لب رسیده رو فریاد میزنه
ما همه با هستیم
دستاشو مشت کرده دستاشو مشت کرده
این کوچهها رو سالهاست با خون شستهان
ولی تعداد تلفات کمه مثکه
همهی آرزوهاشو کشتن
ولی جنازهای تحویل نگرفته
دیده پول نفت کم بیارن
گودی زیر چشا حفر میشه
بد و بدتری نی همه آشغالن و
یکی داره خدا فرض میشه
هیچ تصمیمی با خودش نی
از لباس تنش بگیر تا اینکه پول
مملکتش داره کجا خرج میشه
میگن حریم شخصی ولی
گلوله میاد تو خونه و از شیشه رد میشه
مملکتو به خون کشیدن و
خبر کشته شدههای یه جا دیگه پخش میشه
لالهها زیر پوتین له میشن و
پیرهن خونی زیر پای آقازاده فرش میشه
آتیشایی که تو منطقه به پا کردن
از تکلیف مردم روشنترن
دلایی که سرد شدن
از جسدای تو سردخونه خنکترن
مظلوما هی کشته میشن
همهی دوازده ماه محرمن
صدا ترکیدن بغض میاد و
میگن این اشرار مسلحن
داد میزنه کی این جنایتو از یاد میبره
داره جون به لب رسیده رو فریاد میزنه
ما همه با هستیم
دستاشو مشت کرده دستاشو مشت کرده
خیلیا حبس شدن و مردن
این پایان نی هنوز نرسیدیم ته قصه
همهی آرزوهاشو کشتن
ولی جنازهای تحویل نگرفته
همهی اعتراضا جرمن
تو خیابون صدا شعار اومد و مردم شدن دشمن
همهی منابع طبیعی رو استخراج کردن و خوردن
فقط جنازههای روی زمین مونده که معدن سربن
مامور لوله رو میگیره بالا زخمیا هدفش
اون میره کمک با اینکه گلولهها میان طرفش
دیگه هیچی واسهی از دست دادن نداره
فقط انسانیته و شرفش
میریزن تو بیمارستانا و مجروحین رو از رو تخت میدزدن
همینجوریش همه واسه نداشتن پول درمان میمردن
همه رو قتل عام میکنن پشت درهایی که قفل میمونن
فکر میکنن شهیدای گمنام همیشه گم میمونن
اینا جون آدمیزادو مفت میدونن
حتی بیخداها به اجبار آیهی یاسو با صوت میخونن
داد میزنه کی این جنایتو از یاد میبره
داره جون به لب رسیده رو فریاد میزنه
ما همه با هستیم
1) بخشی از شعر اشارتی، از دفتر شعر ابراهیم در آتش، سروده احمد شاملو. از اینجا کامل بخوانید.
2) بخشی از شعر از مرگ، از دفتر آیدا در آینه، سروده احمد شاملو.
از شعرهایم!...
ما را در سایت از شعرهایم! دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : falakhanedoran بازدید : 97 تاريخ : جمعه 16 اسفند 1398 ساعت: 3:04