قرار بود این یادداشت را در روزنامهی آسیا چاپ کنم (پاییز 1395). نشد! برای روزنامهی دیگری هم فرستادم (سال گذشته). ناماش یادم نیست. از آن هم خبری نشد. پس گفتم بگذارماش همینجا. بلکه کسی از این وبلاگِ بیعابر گذشت و خواندش.
بسیار دیدهایم سیاستپیشگان و زمامدارانِ امورِ مملکت را که جلوی دوربینِ خبرنگاران و تصویربرداران و تلویزیونها، گل از گلشان میشکفد و با لبخند دربارهی کمیها و کاستیها و نقصها و قانونگریزیها و احیانا فسادها و حتی جنایتها، سخن میگویند! سوال این است: چرا لبخند میزنید آقایانی که از "رجال" این سرزمین شمرده میشوید؟ که در جرگهی رَجُلِ سیاسی مملکتی بودن، خصایلی را طلب میکند که از جمله آن سنگینجایی و متانت است و امیر رجالِ ایرانزمین (میرزا محمد تقیخان امیرکبیر) بهینشان بوده است. چنانکه گویند کمتر خنده بر لب داشت. آیا هرگز چیزی از پیشینگانِ خود آموختهاید؟! آیا لبخندتان حاکی از رضایتِ خاطریست که در "حل" امور مملکت به آن نایل آمدهاید؟ آیا میخواهید با خوشرویی از شما تصویر بردارند و به نیکخلقی مشهور شوید؟
چرا لبخند میزنید، به هنگامی که احتمال میرود در هر گوشه و کنار از این کشور کمبودی باشد و کسانی لابهکنان محتاجِ درایتهای در آستین نهانتان باشند؟ آیا نمیدانید گوشه و کنارِ سرزمینی که برای گرداندن به دستتان سپرده شده، چگونه است؟ در فصلِ دهمِ کتابِ سیرالملوک یا سیاستنامه از خواجه نظامالملک طوسی که "اندر صاحبخبران و مُنهیان و تدبیر کارهای مملکت کردن" نام دارد، آمده است: واجب است بر پادشاهان از احوال رعیت و لشکر و دور و نزدیک خویش بررسیدن و اندک و بسیار آنچه رود بدانستن. اگر نه چنین کند عیب باشد و بر غفلت و خوارکاری و ستمکاری حمل کنند و گویند فساد و درازدستی که در مملکت میرود یا پادشاه میداند یا نمیداند؛ اگر میداند و تدارکی و منعی نمیکند آن است که همچون ایشان ظالم است و بهظلم رضا داده است. و اگر نمیداند بس غافل است و کمدان.
آیا تا کنون به چنین مسالهای اندیشیدهاید، رجال خوشخندهی ایران؟ گمان نمیکنم! روح و روان بنده، به عنوان شهروندی عادی با دیدن معضلها و ناهنجاریها و بیدرایتیهای گردانندگان این کشور، که هر پارهزمین و حصار و خیابان و آدم نشانی از آن دارد، چنان به احتضار درمیآید که روزها ابرو گره میکنم و به پدیدههای اطراف زندگیام با خلقی تنگ میاندیشم. مصیبتها و نُقصانها، که اگر قدم در خیابان و بیابان و دشت و کوچهی هر شهری از این کشور بگذارید، دیدناش زحمتی ندارد و هر کداماش هم باری سنگینتر بر بار هستیمان میافزاید، چیزی پنهان و ناگفته نیست. آیا شما نمیبینید و نمیدانید که چنان با فُسحت لبخند بر لب مینشانید؟ اگر میدانید خنده برای چیست؟ اگر نمیدانید که در شایسته بودنتان باید شک کرد. اگر نه، پس این منش، که زینتگونه بر ظاهرتان ملبس است را چگونه توضیح میدهید؟
باید آنچنان که"منکر" در لغت رفتار ناپسند را گویند، شما سیاستمداران را از خندیدن به روی مردمانِ در رنج و مشقت، و از این خصلت منکر نهی کرد. حتی اگر احتمالِ وجودِ یک هممیهنِ رنج بر دوش باشد، کفاف میکند تا حقِ خندیدن از شمایان سلب شود. پس جلوی دوربینی که چشمانِ مردم است، نخندید آقای سیاستمدار!
از شعرهایم!...
ما را در سایت از شعرهایم! دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : falakhanedoran بازدید : 78 تاريخ : شنبه 30 آذر 1398 ساعت: 23:27