برای مهسا امینی، سارینا اسماعیلزاده، نیکا شاکرمی، اسرا پناهی، نگین عبدالملکی، مینو مجیدی، غزاله چلابی، حنانه کیا، حدیث نجفی و...آی دخترکِ سورآگینهنگامِ رقص است.به تن لباسِ حریرت را کنبه دستِ کاتبِ رازورزِ چشمها مدادی بدهمشتی باد بردار بینداز زیرِ موهایتلیوانی هلهله بریز در گلوتا سینه حل شود در سرخیِ دلاز کمدِ کهکشانهای ستارهریز نور به گردن بیاویزبر بیشههای قرمزِ لبها بنشان بیدِ سپیدِ خنده راو پر کن حوضِ خالیِ هوا را از انارهای دهانِ آوازهخوانتپس در آینه درنگ کن- دقیقتر بنگر- به عطرِ عتیقِ زنبه آوای آبشارِ زندگیبه روحِ نازکِ آزادی که همچون برقی آنی بر بلور از قرابۀ مردمکانت میگذرد و به پستوی ضخیمترین خیالها میخزد و در نهانِ دیده پنهان میشود.- راستیتو انعکاسِ تصویرِ کدام آدمی؟کدام مخلوقِ کدامِ دینِ کدام خدا؟کاش آینهها زبان داشتند.- دخترکمن میگویم اما تو باور نکن که ماندابِ آسمانِ اینجا چشمانتظارِ جستِ توست!- حیاطِ این خانه را اشباحی کلاغین پر کردهاند- در سنتِ پدران ایشان نه رقصیدهاند نه خندیدهاندو در کوچه شترِ شریعت خاطراتِ کرمینِ کویر را نشخوار میکند.- گر گرفتهای؟!از خیابان صدای آیههای باتوم و تلاوتِ گلوله میآید... آری!دخترسوزان است- آی دخترکِ مرگآجینسور این است:شب و آتش و خونِ داغعطرِ چماق و بوی بیدِ سوختۀ باغ- همیشه سور از حقیقت دور بوده است!- پس به رقص آفرزندِ سورآیینبا خندهای سبک و گامی سنگینپیش آ(حتی از نهانترین پستوها)هم با موهای سپید و انار شکسته و پاشیدۀ دهانتهم با حوضِ خالیِ سینه و در آن دلِ سرخِ نیمهجانتقدم بگذاربه هنگامۀ مرگزندگیزیستی چنینکه آن حقیقتِ دور شاید این سور باشد. بخوانید, ...ادامه مطلب